عشق من زمینی بود
و خودم آسمانی
و این تضادی را در دلم ایجاد کرده بود
و من در یک بحران روحی
حالم کاملا خراب
و خانواده ام مضطرب
تا اینکه از یک مشاور کمک خواستم
او گفت :
راهکار سختی دارد قبول می کنی بگویم
و چون پذیرفتم گفت :
باید از خودت عبور کنی
به اصطلاح خودت را دور بزنی
باید قبول کنی خودت دشمن خودت هستی
و این باور به تو کمک می کند تا هرچه دلت خواست نپذیری
راهکار سختی بود
با تلقین و تمرین توانستم
و اکنون از دست خودم آزاد شدم
احساس می کنم تنها هستم
غریب و این حس غربت ، کشنده است
نمی دانم به آنکه می گوید دوستم دارد اعتماد کنم؟
آیا او ظاهرم را می خواهد یا به اندرونم دل بسته است؟
من در این خواستن ها تردید دارم
از خواستن خودم تا خواستن او
حس بدی دارم
از تظاهر بدم می آید
از دروغ نفرت دارم
اما می ترسم خودم نیز به این بیماری واگیردار مبتلا شده باشم
بهتر است در غم تنهایی بسوزم
ولی با آدم نماهای دو رو نسازم
کریمه اهلبیت
فاطمه معصومه
نامی آشنا برای آنان که حاجتی دارند
و امروز در عزای کریمه نشسته ایم
و سوگوار عالمی ربانی
امروز را باید روز غم بنامیم
زیرا مولایمان عزادار است
امروز دیگر خوشوقت در میانمان نیست
او یک عمر اخلاق را پاسداری کرد
به قم می آییم
و به یاد کریمه اهلبیت سلام الله علیها
زانوی غم بغل می کنیم
و با اشک صورت غم گرفته مان را می شوییم
چرا همیشه دلهره دارم؟
این نگرانی تمومی نداره
فکر بد ، خیال خراب ، اعصابم رو بهم ریخته
احساس می کنم دنیا قراره رو سرم خراب بشه
و من راه نجاتی ندارم
چند روز پیش به استادم حرف دلمو زدم
اون گفت : مشکل مربوط میشه به باورم
اشکال باورم اینه که خدا رو باور ندارم
باور ندارم که او همه کاره این عالمه
باور ندارم که او منو آفریده
و الانش هم او هوای منو داره
لحظه ای ولم کنه نابود شدم
اگه او را باور کنم دیگه دلم قرار می گیره
چون می دونم تنها نیستم
او کمک و یارم هست
می تونم بهش تکیه کنم
دوستم داره و دوستش دارم
باید تلاش کنم تا باورم درست بشه
باید تلاش کنم
چرا خوابم نمی برد
وجدانم درد می کند
حس می کنم تازگی ها خیلی بد شده ام
خیلی از خودراضی
حس اعتماد به نفسم زیاد شده
فکر می کنم هرکاری می کنم درسته
بزرگترا رو قبول ندارم
حرفشون برام تکراریه
دوس دارم به جای تکرار خوبی ها تنوع تو زندگیم باشه حتی اگه بد باشه
وای خیلی بد شدم
درد وجدان بد دردیه
خوابم نمی بره
دوستم می گفت یه بار برا آروم شدن درد وجدانش سوره اذا وقعت خونده آروم شده
منم امتحان می کنم
رفتم بخونم