دلم در اسارت خودمه
باور کنید راست می گم
من خودی دارم که دشمن خطرناکیه
دائما منو داره به بدی تحریک می کنه
و دلمو به هوس می اندازه
نمی دونم چیکارش کنم
اون دوس داره دلمو کاملا اسیر کنه
ولی گاهی که اسیر میشه
دست به دامان دوستان خدا میشه و اونا نجاتش میدن
تنها راه دور ماندن از دست این خود بدتر از دشمن
پناه بردن به خداست
هرچند که دشمن مانع تراشی می کنه
با وسوسه اش
ولی باید از دست اونم
به خدا پناه برد
من از دهه فجر چه می دانم؟
می دانم که امام آمد
انقلاب پیروز شد
و اکنون از آن واقعه 34 سال می گذرد
اما من نسبت به انقلاب اسلامی چه تعهدی دارم؟
با رهبر انقلاب چه ارتباطی برقرار کرده ام؟
با شهدا چه عهدی بسته ام؟
باید با خودم نجوا کنم
و از خودم سوال
شاید کارمان به استیضاح کشید
خدا می داند
من بر این تصورم که تصویر زندگی به دست خودمون نازیبا می شود
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر ما آدما تلاش کنیم تا خودمون را کنترل کنیم
مثل اینکه در مقابل دوربین رعایت می کنیم
در برابر وجدانمون هم مراقب باشیم خطا نکنیم
حس کنیم چشمان مراقبی دائما ما را کنترل می کنند
و دیدگان بازی ما را می بینند
آنگاه جامعه به آرامش می رسد
این احساس را باید در خود ایجاد کرد
هرکس برای خویش ، مراقب بگذارد
دوربینی از خویشتن
آیا می شود؟
صبح یعنی پایان شب
یعنی امید تازه
صبح با طلوع خورشید شروع میشه
و دل من از خواب پا میشه
و ذهنم شروع می کنه به نرمش
فکرم ورزش صبحگاهی رو آغاز می کنه
و بعد هم تمرین زندگی
برای یک مسابقه
مسابقه انسانیت
کدوم توی این میدون از هم جلوتر حرکت می کنیم
و بالاخره آخرش کی برنده میشه
و جایزش بهشته
بهشت راستی می دونی کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
زندگی می تواند قالب داشته باشد
اندازه مند باشد
دارای طرح و برنامه باشد
هدفمند باشد
از احکام اسلام تبعیت کند
به دنیا خود را وابسته نکند
نگاهش به آینده ای فراتر از دنیا باشد
آخرت را پیوسته به دنیا مانند اتصال روز به شب بداند
آنگاه نظمی خاص بر زندگی حاکم می شود
نظمی که حاصلش جوانی است در همه مقاطع عمر
منظم اگر زندگانی کنی
به پیری توانی جوانی کنی