می گویند تصورات در بیداری
تصویرها را در خواب می سازند
و آنگاه خواب در بیداری به واقعیت می پیوندد
من از این فرضیه می ترسم
فرضیه خطرناکی است
باید در همان تصور ، مراقب بود
و بعد مواظب رویا نیز بود
تا تعبیری درست پیدا کند
باید از خواب و بیداری خود مواظبت کرد
زندگی ، حساس و خطیر است
به دوستم نه گفتم
دشمنم شد
چه دشمن سختی
خونم را تشنه
و خنجر به دست
اما من تاوان این نه گفتن را می دهم
ولی حاضر به قبول آنچه او می خواست نشدم
من پررویی را در همین پارسی بلاگ آموختم
از یک فرزانه
او استاد من است
از من کوچکتر
اما بزرگتر
استاد من
درست را با تمرین از من بخواه
تا نوشته ام
با گفته ام بخواند
تا زندگی معنای زیستن بیابد
تا دلم از غصه تنهایی بدرآید
تا مفهوم عشق را در بازار مکاره دنیا پیدا کنم
تا زیبایی را فراتر از صورت ببینم
تا لذت را تنها در هوسهایم دنبال نکنم
تا ... ... ...
بالاخره تعطیلات طولانی نوروز امسال تمام شد
و باز هم دیدار دوستان بود
که به جانمان طراوت بخشید
دیداری که بعد از گذشت سال91 کاملا تازگی داشت
مرور خاطرات آغاز سال نو
رفت و آمدها
و سفرهای نوروزی
بعضی از خاطرات شیرین
و برخی هم از حوادث تلخ
و من کمی خسته
می روم بخوابم
تا کمی نفسی تازه کنم
راه خطیر است
راه و چاه قابل تشخیص نیست
پیچ و خم ، زیاد
و علائم گمراه کننده بسیار
و من، تنها
دوستی یافته ام
گران بها و کمیاب
دستم را بسویش دراز کرده ام
و از او می خواهم
... تنهایم نگذار