آهای زمستان
من تو رو دوس ندارم
تو با اومدنت گرما رو از ما دور کردی
با سرما و یخبندون ما رو خونه نشین کردی
می دونی آدمای بدبخت اونایی که پول ندارن دارن از سرما یخ می زنن
تو فقط فکر پولدارهایی هستی که از سرما هم برا خودشون وسیله لذت و خوشگذرونی درست می کنن
نه من تو رو دوس ندارم
من لحظه شماری می کنم تا تموم بشی
تا بهار بیاد
بهار زندگی
و من تبسم بهار رو ببینم
لبخندی که دل آدمو می بره بهشت
بهشت خوبی ها
و باز مردم از خونه هاشون بیرون میان
با دست باز و روی گشاده