تازگی ها
گناه برایم تازگی ندارد
عادت شده و تکراری
من دنبال گناه تازه ام
گویی در این دنیا
جز گناه
چیز دیگری برایم جذابیت ندارد
و من در این هوس شیطانی
خود را به بهایی اندک فروخته ام
بهای من بهشت بود
و من ...
اول سال 91 تا پایان ، 12 ماه فاصله بود
ولی الان فقط دوازده روز
بیاییم از امروز
هر روز را اندازه یک ماه قرار دهیم
و اعمال آن ماه را روی دایره بریزیم
و دقیق محاسبه کنیم
خوبی ها و بدی ها
شکست ها و موفقیت ها
حتی اگر ظلمی کرده ایم که نیاز به جبران دارد
امروز معادل فروردین
و فردا ، اردیبهشت
و ...
زمان زود می گذرد
ماه که تمام شد سال هم با روزهایش در حال سپری شدن
زود بجنبیم
فرصت تمام شد
اسب من
از من فراری نباش
بگذار به آرامی
بر تو سوار شوم
تا مرا چون باد
به دشت سرسبز
یاران دیروزم
که امروز دشمنم شده اند برسانی
من باید به جنگ روم
جنگ خواسته هایی که توان پذیرش آن را ندارم
من باید پیروز شوم
و تو اسب من
نقش مهمی در این پیروزی داری
باورم کن
قلبم می خواهد بایستد
از بس بار غمش زیاد شده
مصیبت پشت مصیبت
نگرانی روی نگرانی
اضطراب در پی اضطراب
خدایا کمکم کن
آنان که مدعی کمک بودند
آنها که دست دوستی دراز کرده بودند
همه برای خود می خواستند
نه برای خدا
و چنین شد که دوستی ها در وقت نیاز رنگ باختند
چون رنگ خدایی نداشتند
خدایا تو ماندی فقط
ومن
و تو برای من کافی هستی
...................................
نمی دانم جایگاه اراده کجاست؟
وقتی اراده من تابع شرایط محیط قرار می گیرد
زمانی که دیگران برایمان تصمیم می گیرند
هنگامی که اکثریت زورشان به اقلیت می رسد
در حالی که دروغ و فریب وجود دارد
واقعا نمی دانم جایگاه اراده کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟